فرهنگی
مانده ام گیج ۰۷ اسفند ۱۳۹۸
فاطمه سعادتمند

مانده ام گیج

*صدای هلهله و کل و بعد صلوات خبر از ورود عاقد میداد مردی با دفتری بزرگ زیر بغل حاج آقا را همراهی میکرد کتایون یادش به حرف دختر خاله اش افتاد که یادآوری کرده بود فوری بله رو نگی بگن هول بوده لبخندی زد به عشقش نگاهی کرد و یواشکی گفت باورت میشه سه سال […]

بز و میش های صدام ۰۵ اسفند ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

بز و میش های صدام

عقربه های ساعت روی یک و پنجاه و شش دقیقه روز ۳۱ شهریور ۵۹ بود که سر و صدای زری خانم و شوهرش قاسم همسایه کو‌کامینا بلند شد که میخوام برم ابادان به ننه و بوام سر بزنم و قاسم می گفت زن بچه های نیروی دریائی خرمشهر میگن شو ها از مرز شلمچه صدای […]

تلویزیون دی رباب ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

تلویزیون دی رباب

وسط های دهه چهل که اقایان بحرینی و توانگر تلویزیون تو بوشهر اوردند وبعضی ها خریدن و نصب کردن و صباحش تو بازار و قهوه خونه راجع به فیلم خانه قمر خانم و سرکار استوار گپ میزدند که چطور تو صندوق به ای کوچیکی ادم های به ای گوتی رفتند و زندگی را بازی میکنند […]

نگاهی به (تابوت های خیس) مجموعه اشعار استاد مرتضی زندپور ۲۰ بهمن ۱۳۹۸
شاپور پساوند

نگاهی به (تابوت های خیس) مجموعه اشعار استاد مرتضی زندپور

از زندگی شخصی استاد مرتضی زندپور اطلاع زیادی ندارم، هرچند بیش از دو دهه است که با او و بیش از این زمان با شعرش آشنا هستم . آنچه که رشته دوستی من با این شاعر نجیب،دوست داشتنی و خردمند را هرزمان که می گذرد، محکم تر می کند ویژگی های بالا ونیز منش پاک […]

دخل بازاریها و معلم کلاس سوم ۱۹ بهمن ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

دخل بازاریها و معلم کلاس سوم

اواخر دهه سی شمسی معلم دبستان باقری تو جبری بیدم که اکثر دانش اموزاش بچه های جبری و ظلم اباد بیدن بجزء تعدادی که بواهاشون بازاری بیدن بقیه صیادی و جاشوئی میکردن که آرزو داشتند بچه هاشون درس بخونند و گُت که بشن مثل خوشون جاشو و صیاد نشن که وقتی میرن دریا امیدی سی […]

جعفرو و جنابعالی ۱۳ بهمن ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

جعفرو و جنابعالی

جعفرو‌سواد چندانی نداشت و تا کلاس دوم بیشتر نکشیده بود و تو‌ همون کلاس، چهار سال در جا زد تا موفق به دریافت لیسانس و لوح تقدیر گردید. اسم خوش بزور می نوشت و خیلی هم تمرین کرد، تا اسم کوکاش که خسروهه نوشت، خرو . با این تفاصیل همیشه هم روزنامه یا تو دسش […]

کِلُ و شپ همکلاسی ها ۰۸ بهمن ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

کِلُ و شپ همکلاسی ها

کلاس نهم یا بقول قدیمی ها سیکل اول را که گرفتم ، می تونستم همه رشته ها را انتخاب کنم. تجربی، ریاضی، اقتصاد و ادبی اما علاقه ام ادبی بید و رشته ادبیات ثبت نام کردم. البته بچه ها گفتن بریم هنرستان عشق است و همش ول و ازادیم. امدم جنب راهنمائی و رانندگی ،شمال […]

شاهزاده عبدالمجید میرزا عین الدوله(چشم دولت)- بخش نخست ۰۳ بهمن ۱۳۹۸
سیاستگزاران دوره ی قاجاریه

شاهزاده عبدالمجید میرزا عین الدوله(چشم دولت)- بخش نخست

الف- زادروز، زادگاه و تبار: شاهزاده (سلطان) عبدالمجید میرزا فرزند سلطان احمد میرزا عضدالدوله و نوه ی فتحعلی شاه قاجار در سال ۱۲۳۴ خورشیدی(۱۲۶۱ هـ.ق) در تهران زاده می شود. او جوانی تندخو، خشن، سخت گیر و سرکش بوده است. ب- دانش اندوزی ها: فراگیری های شاهزاده قجری از پنج سالگی در خانه و نزد […]

نمو و دکون داری ۳۰ دی ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

نمو و دکون داری

نمو ، نه اهل دخانیات و نه مسکرات بید اما همیشه از قلب درد می نالید. سنی هم ازش نگذشته بید، تازه به مرز ۴۵ سالگی رسیده بید . نمو ، تو خیابون نادر مغازه خرت و پرت فروشی خارجی داشت و چند تا جاشو که قوم و خویشش بیدن از دول عربی تمر ،شلوار،پیرهن […]

قلعه دختر لاور ساحلی سندی فراموش شده!! ۲۸ دی ۱۳۹۸
امیرحسین تاجدینی

قلعه دختر لاور ساحلی سندی فراموش شده!!

  روستای لاور ساحلی از توابع بخش کاکی شهرستان دشتی و در فاصله حدود ۸۰ کیلومتری جنوب شرقی بوشهر واقع شده است. این روستا در دهستان کبگان قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ آمار رسمی جمعیت آن (۱۱۷ خانوار) ۴۳۷ نفر می‌باشد و در مختصات: ۲۸°۱۴′۵۲″ شمالی ۵۱°۱۶′۲۲″ شرقی قرار دارد.  قلعه دختر از […]